شاید منتقد...

سکوت

سکوت

شاید منتقد...

- کیان زندی:

+ نقد به مانند عکس است. و منتقد، عکاس

+ در عکاسی، تفاوتی نمیکند که سوژه دلنشین است یا عذاب آور، عکاس باید به درستی بتواند عکسی قابل تحمل برای مخاطب خود ثبت کند. که در نتیجه حس او را تحریک کرده و قاب لحظه را ماندگار کند.

+ نقد فیلم نیز باعث میشود آن فیلم در تاریخ ثبت شود و یا کنار زده شود. پس هر قابی(فیلم) لایق نقد نیست.

+ نقد نادرست، اگر مثبت باشد و یا منفی، به مانند عکسی بدون رعایت اصول عکاسی است که هم سوژه و هم عکاسش را قربانی میکند.

+ یک شات صحیح نقد، یک شات ماندگار زیستی است. در موازات یک سوژه عکاس که این نقش را ایفا می‌کند.

+ عکاس دید(فرم-زیست) منحصر به فرد خود را دارا است. منتقد نیز می‌بایست دید(قلم-لحن) خود را دارا باشد و قلابی نباشد.

+ عکس وظیفه دارد رازی داخل سوژه بیان کند.

+ عکس و نقد، هر دو پدیده‌ای دست دو هستند که وجودشان وابسته به امری دسته اول است.
اما با این وجود، توانائی آن را دارند که امر دست اول را به ثبت کرده و تاثیرگذاری آنها را افزایش یا کاهش دهند.
پس در واقع امر دسته اول نیازمند اینگونه ثبت شدگی در زمان است.

پیوندها

بررسی سریال واکو

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۵۹ ب.ظ

به نام خالق سرگرمی



سریال واکو دو سمت دارد؛ یکی از آنها دولت و نیروهای امنیتی است و در مقابل آنها گروگان‌ها یا همان گیرافتاده‌ها در ساختمان دیوید کورش (رهبر فرقه داوودیان) هستند. واضح است که سازندگان «واکو» نیز دو سویه را برای پیشبرد قصه به کار گیرند. البته پیش از این هم در دنیای ادبیات دو رمان با موضوع این واقعه نوشته شده است؛ یکی رمانی به نام «مکانی به نام واکو» که در سال 1999 به چاپ رسیده و دیوید تی‌بیدو یکی از بازماندگان حادثه واکو آن را نوشته است که داستان را از داخل حادثه روایت می‌کند. کتاب دوم، «ماندن برای زمان: زندگی من به‌عنوان یک مامور مذاکره‌کننده در اف‌بی‌آی» است که این رمان را سرتیم مذاکره‌کننده «گری نزنر» قلم زده و روایتی است از سوی نیروهای امنیتی. این رمان هم در سال 2010 به چاپ رسیده است. اما در سریال «واکو» تکه‌های پازل این دو رمان در کنار یکدیگر قرار دادند تا آخر قصه به نفع آمریکا و تصمیمی که برای نابودی این فرقه گرفته شده بود، تمام شود.

  در مورد سریال «واکو»

واکو نام منطقه‌ای است در ایالت تگزاس آمریکا. جان اریک داودل، کارگردان آمریکایی که معمولا او را در ژانر وحشت می‌شناسند، عهده‌دار نویسندگی، کارگردانی و تهیه سریال واکو شده است. ماجرای سریال هم مربوط می‌شود به حادثه‌ای حقیقی در سال 1991 که به مدت 53 روز طول کشید و درنهایت آتش‌سوزی‌ای که منجر به کشته شدن حبس‌شدگان کلیسای دیوید کورش شد.

اگر براساس خط داستان پیش بروید، مسلما بسیاری از تکه‌های سریال را متوجه نخواهید شد و مجبور به جست‌وجو و دریافت حقایق از دیگر منابع می‌شوید. در وهله اول کارگردان می‌داند قصه‌ای توخالی در دست دارد، پس مجبور است برای حفظ مخاطب خود، اواسط و نقطه اوج ماجرا را به تصویر بکشد. پس از آن است که به آهستگی روایت را شروع می‌کند. پرداخت آغازین مربوط می‌شود به شخصیت دیوید کورش که نام اصلی او وین هوول بوده و پس از ایجاد فرقه دیویدیه، نام خود را تغییر می‌دهد. کارگردان از کورش چهره‌ای مهربان و انسان‌دوست می‌سازد، ولی به موازاتش، قصه سرتیم مذاکره‌کننده در اف‌بی‌آی را هم تعریف می‌کند. از همان ابتدا برای اینکه هرگونه برنامه‌ریزی برای کشتار فرقه دیویدیه انکار شود و همه‌چیز به گردن سهل‌انگاری نیروهای امنیتی بیفتد، قصه‌ای را از 9ماه پیش از حادثه واکو روایت می‌کنند که در یک ماموریت نیروهای امنیتی، ‌ای‌تی‌اف و اف‌بی‌آی دچار اشتباهی در عملیات می‌شوند و سابقه‌ای منفی برای خود می‌تراشند. پس از گذشت 9ماه «ای‌تی‌اف» برای جبران این سابقه منفی، اطلاعاتی از یک فرقه به دست می‌آورد که در منطقه واکو تگزاس در حال زیست هستند. اما یکی از نقاط ضعف سریال اینجا است که تصویری دقیق از این فرقه را به مخاطب ارائه نمی‌دهد؛ شاید به خاطر اینکه مخاطب آمریکایی نسبت به این جریان مذهبی سمپات نشود و آن را تایید نکند. سازمان «ای‌تی‌اف» که حوزه عملیاتی‌اش مربوط می‌شود به مبارزه با مفاسد الکلی، کالای قاچاق و همچنین مواد مخدر، عملیات را شروع می‌کند و بدون شناخت به پیروان فرقه دیویدیه هجوم می‌برد. تنها دلیلی هم که دارد، مربوط به وارد کردن 200هزار دلار اسلحه گرم توسط دیوید کورش می‌شود.

  بن‌بست دیوید کورش

از اینجای داستان است که جهت‌گیری سریال به نفع نیروهای امنیتی شکل می‌گیرد و دیوید کورش که تا اینجای قصه فردی سالم و خوب نشان داده می‌شد، تبدیل به فردی دیوانه می‌شود که ادعا می‌کند مسیحا یا ماسایای آن جمعیت است و به انتظار سخن خدا مانده تا از آن ساختمان کلیسا خارج شود. مذاکرات توسط «گری نزنر» شروع می‌شود و به مدت 53 روز به طول می‌انجامد. گذر زمان تاثیری روی هیچ یک از دو طرف ماجرا نمی‌گذارد و تنها راه گذر زمان به یک نوشته کوتاه خلاصه می‌شود. یکی از راهکارهای جذب افراد توسط دیوید کورش که در سریال نشان داده می‌شود این است که از نقاط ضعف پیروانش استفاده می‌کند و به آنها با توجه با آیات انجیل، نوید آینده‌ای بهتر را می‌دهد و در مواردی نیز پیشگویی‌هایی می‌کند. همچنین کورش اعتقاد دارد نسل آینده‌ای که مسیح از آن سخن گفته را باید به دنیا بیاورد، پس از این‌رو روابطش با زنان را نه برای لذت، بلکه برای تولد کودکان پاک آینده برقرار می‌کند. حتی زنانی که از پیش شوهر داشته‌اند را نیز قانع کرده که برای رستگاری باید با او رابطه داشته باشند.

 در مدت حبس شدن پیروان فرقه داودیه در کلیسا، افرادی تصمیم می‌گیرند خود را تسلیم نیروهای امنیتی کنند، اما دیوید کورش به آنها اعلام می‌کند این آزمایش خدا است و قصدی بر سنجیدن اراده انسان‌ها دارد. با وجود این، دیوید کورش با گری نزنر در حال مذاکره است و می‌پذیرد که تعدادی از افراد را به او تسلیم کند. تعدادی دیگر نیز بر سر فشار‌های روانی اف‌بی‌آی بر سر احساسات، تصمیم به خروج از آن کلیسا می‌گیرند. پس از گذشت 40روز، کورش اعلام می‌کند نشانه و سخنی از خدا دریافت کرده، سپس برای نوشتار کتاب هفت نشان اقدام می‌کند؛ کتابی که حاوی بیانیه‌ها و افکار اعتقادی‌ دیوید کورش است. پس از گذشت 52 روز، سرتیم اف‌بی‌آی ناامید می‌شود و مذاکره را کنار می‌گذارد و گری نزنر را به خانه‌اش می‌فرستد. سریال نشان می‌دهد که دیوید کورش تبدیل به شیطانی شده که مردمان را در آن مکان اسیر کرده و به‌طور غیرمستقیم به آنها اجازه خروج نمی‌دهد. در طرف دیگر ماموران امنیتی قرار دارند که پس از گذشت 52 روز بی‌دلیل در آن مکان ایستاده‌اند و مشخص نمی‌شود که پس از این مدت چگونه می‌توانند بدون هیچ‌گونه اقدامی تنها به انتظار توهمات دیوید کورش بمانند. نیروهای اف‌بی‌آی تصمیم می‌گیرند از گازهای اشک‌آور cs استفاده کنند که در واقع توسط سازمان ملل غیرمجاز شمرده شده‌اند. گاز‌های cs همیشه احتمال اشتعال دارند و پس از وارد کردن این گاز در ساختمان، این اتفاق رخ می‌دهد. افرادی که وضعیت را این‌گونه مشاهده می‌کنند، به زیرزمین پناه می‌برند، اما به‌دلیل ریزش آوار در دهانه زیرزمین، آنها گیر افتاده و دیگر نمی‌توانند خارج شوند. به‌این ترتیب، در آخر 35 نفر از ساختمان خارج می‌شوند و 76 نفر جان خود را از دست می‌دهند. در میان کشته‌شدگان، 25کودک نیز جان خود را از دست داده‌اند؛ روایتی که در آن سازمان امنیتی فدرال آمریکا، درنهایت به نام خودکشی دسته‌جمعی از آن یاد می‌کند. کارگردان حرف‌هایش را از طریق یک گوینده رادیو بیان می‌کند و می‌گوید: «آمریکا کشوری آزاد است و نباید این‌گونه بر مردم، آزار وارد شود.» سریال واکو همه اتفاقاتی را که در مورد این فرقه افتاده است، گردن اشتباهات ماموران فدرال می‌اندازد و رهبر این فرقه را مقصر اصلی این جنایت معرفی می‌کند و البته همچنانخود را طرفدار این شعار جلوه می دهند که در آمریکا صدای «دیگری» نباید خفه شود؛ چیزی که البته با واقعیت این جنایت و دیگر سیاست‌های ایالات متحده آمریکا همخوانی ندارد.

قلم: کیان زندی

مطلب در روزنامه فرهیختگان

نظرات  (۱)

من نقدی ندیدم از شما بیشتر روایت داستان بود 

پس فیلم نامه، میزانس، دیالوگ ها، نورپردازی، اکت بازیگر،لانگ شات و... چی شد؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی