نقد فیلم ناگهان درخت
به نام خالق اسکورسیزی
نمیشود فرم را تکرار کرد.
فیلمساز در فیلم اولش به فرمی رسیده بود و حال قصد دارد آن را دوباره تکرار کند.
اینبار اما با چسباندن چند قصه ی کلاسیک و نوستالژی طور، و بدون شناخت وارد عمل میشود.
فیلم در مورد تعریف خاطرات یک زندگی از دیدگاه پیمان معادی و نریشن های اوست.
از دوران کودکی و مدرسه اش آغاز میکند که فضا و زمان، دوران حکومت قبل از انقلاب را بیان میکنند.
به شدت این زمان را میسازد و میتواند بیانش کند، بازی های کودکی و انیمیشن های مناسبی را به کار میبرد، فضا را درک میکند و در نهایت درست پیاده میکند.
مشکل اساسی خط دوم و سوم داستانی است که بدون زمان و مکان رها میشود.
نه زمان بعد از انقلاب را میتواند بسازد و نه زمان گفتگوی معادی با روانشناس را.
حرکات دوربین دیالوگ را نمیشناسند و در یک مکالمه ی عادی مدام زوم های آهسته میکند، بدون لحظه ای اوج گیری در طول مکالمه ها.
بجز این مورد دیگر دوربین خسته است و ساکن، نماهای زیبایی میگرد، اما هیچ ارتباطی به قصه ندارند.
اینبار رویداد ها در رشت نیست، اما هر چند دقیقه یکبار به زور میخواهد رشت را در دیالوگ ها قرار دهد تا این که به آن برسد.
پیمان معادی هیچ فهمی از رشت ندارد و نمیتواند درست آن را ادا کند و بسازد.
مهناز افشار و دیگر بازیگران هم به کل رها شده اند و هیچ گونه زندگی و وجودیت ندارند.
گذشته ای که نمیسازد و مدام قصد دارد همان را به نوستالژی تبدیل کند که متاسفانه باز می ماند.
این فیلم تقریبا مخاطب بزرگسال را پس میزند و با حرکاتی بیش از حد برای غیر از بزرگسال هم قصه نمیسازد.
بجز همان ابتدا دیگر هیچ است، و بازیگران هم در بدترین شکل خود قرار دارند.
انتهایش مانند فیلم قبلی اش نمیتواند جمع بندی کند، در حالی که میزند همخ چیز را از بین میبرد.
ناگهان درخت نمیشود و در همان ناگهان رشت جان خود را از دست میدهد.
منتقد: کیان زندی
نمره ارزیابی: 0/10