نقد فیلم آشفته گی
به نام خالق اسکورسیزی
آشفتگی فیلمی است به شدت تکنیک زده و بی بند وبار، بدون روایت و بدون شخصیت درست حسابی.
فیلمساز عزیز در کهولت سنی که دارد غرق تکنیک زدگی و بازی های سینمایی شده است.
-دوربین مدام زاویه دار است در حالی که هیچ کمکی به روایت داستان خرابش نمیکند.
زاویه اش هیچ نوع بیان و شعوری ندارد و انسان را هم پس میزند و دلیلی برای این نوع تکنیک سردرد آور از ابتدا تا انتهای فیلم تعریف نمیشود و فقط گاهی دوربین زاویه اش را صاف میکند که شاید آن هم از روی حواس پرتی بوده باشد.
- کارگردان اسیر بازی میشود و نه روایت...
بدون تکنیک اندازه نه تنها مخاطب بلکه خودش هم گیج میشود. حال بدون این که فرمی ایجاد کند به دنبال محتوای ابزود خودش است و گاهی نوآر بازی در میاورد. در حالی که نه ابزود سینمایی میشناسد و نوآرش را.
تنها سعی بر تکرار خودی دارد که مدت هاست به اتمام رسیده است.
- فیلمنامه بزرگترین مشکل فیلم است، با ایراد های فراوان که پر از سوتی های آماتور گونه و بدون جواب هستند و خودش را از بین میبرد.
به عنوان مثال: ماشینی که در قسمتی از فیلم غرق شده اما باز هم در فیلم مورد استفاده است.
دیالوگ ها معلوم نیست شعار است یا جملات قصار در آن فضای گنگ بورژوایی.
(مثلا)شخصیت قصه که گویا نویسنده است و شغلش هم همین، اما در هیچ ثانیه ای از فیلم این ساختار فرد تبدیل به تصویر نمیشود و به مرور در همان جملات هم فراموش میشوند.
کارگردان عزیز هم که این مسعله برایش اهمیت ندارد و به دنبال دوربین کج خودش است.
فیلمنامه ای که حتی اگر تمام شعار هایش را کنار بگذاریم، میبینیم که حتی روابط بین انسان ها را هم نمیتواند بسازد، تعریف کردنش که دیگر هیچ.
عشق را نساخته، به دنبال خیانت و همان محتوا زدگی پوچ خودش میگردد.
- بازیگر ها گویا قرار است به شدت متفاوت از دیگر آثارشان باشند.
اما این تفاوت چگونه اجرا میشود؟؟؟ تفاوت آنها این میشود که مدام مبهوت و سردرگم باشند و دیالوگی هم نداشته باشند. و با این سکوت معلوم نیست فیلمساز به دنبال چیست؟؟؟
(اصلا دوربین مسعله اش بازیگر نیست، او به دنبال طبیعت اطراف آنها کج و راست میشود)
بازیگری به طوری است که میشود چند نابازیگر را آورد و بدون دیالوگ در آن میان رهایشان کرد و دستور مبهوت شدن و خیره ماندن را به آنها داد!!!
- دیگر اجزای فیلم (تدوین، طراحی صحنه و...) همگی قربانی زوایای دوربین بی ارزش و فانتزی کارگردان میشوند.
- فیلمی که با اداهای بیش از حد کارگردان باید خالی از زندگی، زمان و مکان و هر چیز دیگری باشد
- کارگردانی که به دنبال اینگونه تکنیک ها میرود که اوایل کارش باشد و به دنبال کسب تجربه.
اما اقای جیرانی عزیز با ساختن این گونه فیلم نما ها کاری از پیش نمیبرد، بلکه خودش را هم از بین میبرد.
منتقد: کیان زندی
نمره ارزیابی: 0/10