شاید منتقد...

سکوت

سکوت

شاید منتقد...

- کیان زندی:

+ نقد به مانند عکس است. و منتقد، عکاس

+ در عکاسی، تفاوتی نمیکند که سوژه دلنشین است یا عذاب آور، عکاس باید به درستی بتواند عکسی قابل تحمل برای مخاطب خود ثبت کند. که در نتیجه حس او را تحریک کرده و قاب لحظه را ماندگار کند.

+ نقد فیلم نیز باعث میشود آن فیلم در تاریخ ثبت شود و یا کنار زده شود. پس هر قابی(فیلم) لایق نقد نیست.

+ نقد نادرست، اگر مثبت باشد و یا منفی، به مانند عکسی بدون رعایت اصول عکاسی است که هم سوژه و هم عکاسش را قربانی میکند.

+ یک شات صحیح نقد، یک شات ماندگار زیستی است. در موازات یک سوژه عکاس که این نقش را ایفا می‌کند.

+ عکاس دید(فرم-زیست) منحصر به فرد خود را دارا است. منتقد نیز می‌بایست دید(قلم-لحن) خود را دارا باشد و قلابی نباشد.

+ عکس وظیفه دارد رازی داخل سوژه بیان کند.

+ عکس و نقد، هر دو پدیده‌ای دست دو هستند که وجودشان وابسته به امری دسته اول است.
اما با این وجود، توانائی آن را دارند که امر دست اول را به ثبت کرده و تاثیرگذاری آنها را افزایش یا کاهش دهند.
پس در واقع امر دسته اول نیازمند اینگونه ثبت شدگی در زمان است.

پیوندها

انتقام جویان از چه چیزی انتقام میگیرند؟؟؟

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۳۱ ب.ظ

به نام خالق اسکورسیزی

اولین‌بار سال 2008 بود که با وارد شدن مرد آهنی به سینماها، جنبش تازه‌ای در ژانر ابرقهرمانی شکل گرفت. هرچند تا قبل از آن هم مخاطبان شاهد فیلم‌های دیگری در این فضا بودند، این‌بار اما یک برنامه‌ریزی دقیق در کار بود که به‌رغم ساخت مجموعه‌ها و شخصیت‌های مختلف، آنها را در کنار هم قرار می‌داد و استمرارشان در سینما را حفظ می‌کرد. برای اولین‌بار فروش‌هایی بی‌نظیر به دست این فیلم‌ها رقم خورد و سال‌ها این سرگرمی برای مخاطبان ادامه داشت، تا اینکه اهداف شرکت مارول به‌مرور خودشان را نشان دادند. با این حال دیگر نمی‌شد این مجموعه سینمایی را رها کرد و مخاطبان مجبور بودند به‌خاطر وابستگی به شخصیت‌های کمیک مورد علاقه‌شان، خود را به تحمل یک‌سری حرف‌های اضافه در این میان هم راضی کنند.
در اولین سری از فیلم «مرد آهنی» این شخصیت کمیک‌استریپ می‌گوید: «من خیلی صلح را دوست دارم، اگر صلح برقرار شود، من بیکار می‌شوم!» مرد آهنی اصلی‌ترین شخصیت این گروه است که در آخرین فیلم جان خودش را از دست می‌دهد. وظیفه او از ابتدا این است که به سمت آسیای غربی و مسلمان‌ها برود. در سه فیلم «مرد آهنی»، مسلمانان تا حد ممکن خشن نشان داده شده‌اند؛ حتی دشمنان اصلی مرد آهنی باید به زبان عربی صحبت کنند. در این بین، فیلم، آمریکا را هم امن جلوه می‌دهد، یعنی کشوری که می‌تواند خطر حملات تروریستی را رفع کند. بعد از مرد آهنی نوبت به دومین فرد مهم این گروه که به اسم «کاپیتان آمریکا» شناخته می‌شود، می‌رسد. زندگی‌ او از جنگ جهانی آغاز شده و بعد از تاریک نشان دادن آلمان و شکست آنها وارد زمان حال می‌شود. «کاپیتان آمریکا» یک سمبل است برای قهرمانی واقعی در ایالات متحده که به‌شدت بین مردم محبوبیت دارد. حالا همه‌چیز تقریبا کامل است چون هم مسلمانان بد جلوه داده می‌شوند و همزمان آمریکا کشور پیروز جنگ است که همه‌چیز را به‌نفع خود تمام کرده و دنیا را نجات داده است. موردی که در این بین کمابیش جایش خالی به‌نظر می‌رسد، یکی از اسطوره‌های تاریخی است که با ربط دادن داستان خدایان نروژ (شمال) به این جمع کمک کند. «تور» با داستانی مجذوب‌کننده، کار خودش را آغاز می‌کند و این‌گونه که پیداست شاید هیچ‌گونه عمل هوشمندانه‌ای مانند دو شخصیت قبلی انجام ندهد، اما با دقت به داستان او متوجه انسان‌دوست بودنش می‌شویم که اهدافی مثل نجات و حفظ سیارات دیگر را هم در سر دارد. مخاطب به او اعتماد می‌کند و حالا با این پشتوانه وارد جمعیت انتقام‌جویان شده و مخاطب هم ناخواسته به همه آنها اعتماد می‌کند، چراکه می‌داند یک‌‌گونه خدا و اسطوره شناخته‌شده روی زمین به انسان‌ها در حال کمک کردن است.

   یک گردهمایی برای انتقام‌جویان:
انتقام‌جویان پس از اولین دورهمی خود به‌شدت در جهان سینما شناخته می‌شوند، جذابیتش هم این است که مخاطب برای اولین‌بار است یک گردهمایی بین قهرمانان کمیک را در سینما تجربه می‌کند. حالا شرکت مارول قصد دارد ایدئولوژی‌های جدیدی را هم تجربه کند و وارد شخصیت‌هایی می‌شود که جهت نمایش در سینما به آنها نیاز دارد موضوعاتی ازجمله نژادپرستی که با شخصیت پلنگ سیاه به‌طور مستقل به آن می‌پردازد، طوری که حتی ثانیه‌ای در فیلم سیاه‌پوستان از قاب خارج نمی‌شوند و شخصیت کاپیتان مارول که قسمت فمینیسمی ماجرا را پر می‌کند و اولین شخصیت مستقل زن در دنیای قهرمانی شرکت مارول به حساب می‌آید که روایتش به فیلم تبدیل شده در صورتی که در آینده هم در پروژه‌های بعدی قرار است از این زن‌ها روایات مختلفی بیان شود. در آخرین اثر انتقام‌جویان با اینکه تقریبا می‌توان گفت تمام این داستان‌ها طبق برنامه‌ریزی انجام شده‌اند، اما بازهم راه‌هایی را باز می‌گذارد که از فروش پروژه‌های بعدی خودشان کم نشود ازجمله مرگ شخصیت «بیوه سیاه» که ممکن است عجیب و دردناک باشد و مخاطب را آزار دهد اما از طرفی متوجه می‌شویم که در سال آینده قصد دارد داستان زندگی او را هم در فیلمی مستقل روایت کند. هرچند همیشه سوال این بود با توجه به این همه برنامه‌ریزی، پس چگونه برخی شخصیت‌ها همچنان فیلم مستقل خود را ندارند اما با راه‌هایی که این فیلم برای نسل بعدی خودش می‌گذارد، می‌توان پاسخ این سوال و همچنین موفقیت مالی آنها را دریافت. شخصیت‌های منفی به‌قدری ضعیف معرفی می‌شوند که حتی اگر هم تمام عوامل برای پیروزی آنها میسر شود، مخاطب نمی‌تواند قبول کند که آنها هم به هدف خود برسند. از جمعیت انتقام‌جویان که در هر چهار سری خود به‌مرور افزایش می‌یافت مشخص بود که حتی اگر شخصیتی مانند تانوس نصف جمعیت سیاره زمین را از بین ببرد باز راهی برای شکست او وجود خواهد داشت. اما شکست تانوس، شکست تمام موفقیت مارول در این سال‌ها را هم رقم زد. دلایل زیادی هم برای ساخت و هم برای نابودی این شخصیت وجود دارد. شخصیت منفی به‌درستی زمانی تصمیم به هجوم می‌گیرد که همه بزرگان قهرمانی وجود ندارند و تنها انتقام‌جویانی بی‌پایه و اساس باقی مانده‌اند؛ انتقام‌جویانی که دغدغه نجات جان انسان‌ها را ندارند برای اینکه انسانی نمی‌شناسند، تنها چیزی که قرار است انجام دهند نجات آمریکاست. فقط آمریکا مساله این مجموعه بوده است و درنهایت هم همان حدود را حفظ می‌کند و در زمین خودش این کار را انجام می‌دهد. سوال اینجاست که انتقام‌جویان از چه چیزی انتقام می‌گیرند؟ آنها که از ابتدا در حال دفاع هستند و مدام دست به کشتار می‌زنند، مگر در قسمت آخر که بتوانند اسم گروه خود را توجیه کنند. با توجه به اینکه در هر سری تمامی آنها جان سالم به‌در می‌بردند، مارول مجبور شد در دو فیلم اخیر، مقداری این آمار را دستکاری کند؛ اما در سری دوم بازهم همه‌ آنها را برگردانده است و تنها مرد آهنی و کاپیتان آمریکا را پاک کرد. با اینکه فیلم توانسته با رکورد فروش روز اول در تاریخ سینما و نزدیک‌شدن به رکورد فروش فیلم «آواتار» به آنچه در نظر داشته، برسد اما همچنان نتوانست مخاطبانش را بعد از 10 سال انتظار راضی از سالن‌های سینما خارج کند و انتقادها به این سمت بود که سازندگان این قسمت از «انتقام‌جویان» با رعایت‌نکردن خیلی از موارد در ساختار فیلم و به‌نوعی سرهم‌بندی با سفر در زمان، خودشان را خلاص کردند.آماده‌سازی اولیه فیلم «انتقام‌جویان» با دریافت وامی از شرکت مریل‌لینچ در آوریل ۲۰۰۵ آغاز شد و در پی موفقیت «مرد آهنی» در سال ۲۰۰۸، مارول اعلام کرد در جولای سال ۲۰۱۱ انتقام‌جویان منتشر خواهد شد؛ اما پس از پیوستن جو هانسون به‌پروژه، زمان انتشار تا سال ۲۰۱۲ به عقب افتاد. پس از آن در سال‌های 2015، 2018 و بلافاصله در 2019 میلادی سری‌های بعد این مجموعه روی پرده آمدند. سال 2008 میلادی که «مرد آهنی» هم در همان سال پرفروش و موفق از آب درآمد، سال بحران اقتصادی وال‌استریت و به‌طور کل ورود جهان سرمایه‌داری به مرحله جدیدی از آرایش فرهنگی رسید که سینما شاخص‌ترین نمود آن و فیلم‌های ابرقهرمانی شاخص‌ترین نمود سینما در این زمینه و مارول بزرگ‌ترین و عمده‌ترین نمود سینمای ابرقهرمانی بود. در این میان سری فیلم‌هایی که آلبوم کاملی از تمام این ابرقهرمان‌ها و برجسته‌کننده لحن و اهداف آمریکایی‌ها بود، تابلویی است که با نگاه به آن می‌شود سیمای کلی مارول و به‌طور کل سینمای پست‌وال‌استریت را دید.

نویسنده: کیان زندی
لینک مطلب در روزنامه : FDN

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی