شاید منتقد...

سکوت

سکوت

شاید منتقد...

- کیان زندی:

+ نقد به مانند عکس است. و منتقد، عکاس

+ در عکاسی، تفاوتی نمیکند که سوژه دلنشین است یا عذاب آور، عکاس باید به درستی بتواند عکسی قابل تحمل برای مخاطب خود ثبت کند. که در نتیجه حس او را تحریک کرده و قاب لحظه را ماندگار کند.

+ نقد فیلم نیز باعث میشود آن فیلم در تاریخ ثبت شود و یا کنار زده شود. پس هر قابی(فیلم) لایق نقد نیست.

+ نقد نادرست، اگر مثبت باشد و یا منفی، به مانند عکسی بدون رعایت اصول عکاسی است که هم سوژه و هم عکاسش را قربانی میکند.

+ یک شات صحیح نقد، یک شات ماندگار زیستی است. در موازات یک سوژه عکاس که این نقش را ایفا می‌کند.

+ عکاس دید(فرم-زیست) منحصر به فرد خود را دارا است. منتقد نیز می‌بایست دید(قلم-لحن) خود را دارا باشد و قلابی نباشد.

+ عکس وظیفه دارد رازی داخل سوژه بیان کند.

+ عکس و نقد، هر دو پدیده‌ای دست دو هستند که وجودشان وابسته به امری دسته اول است.
اما با این وجود، توانائی آن را دارند که امر دست اول را به ثبت کرده و تاثیرگذاری آنها را افزایش یا کاهش دهند.
پس در واقع امر دسته اول نیازمند اینگونه ثبت شدگی در زمان است.

پیوندها

یادداشت هایی بر چند مستند جشنواره سینما حقیقت

پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ۰۵:۲۷ ب.ظ

به نام خالق سرگرمی



بوکس برای صلح

روایت یک کشیش استرالیایی که در کنار شغل مذهبی خود، ورزش بوکس را به طور حرفه‌ای انجام می‌دهد. این سمتند بیست دقیقه‌ای کاری را به انجام می‌رساند که سری فیلم‌های راکی نتوانستند آن را به عمل بیاورند. ورزش بوکس به ظاهر خشن جلوه می‌دهد و با هر نوع دیدگاهی نمی‌توان از آن یک وجه انسان دوستی برآورد. سوژه انتخاب شده از کشوری خارجی است. اما نه از کشورهای آسیایی که شاید مواضع مخاطب را پیش از پیش موجب اخلال کند. بلکه یک کشیش اهل استرالیا که قصد دارد از یک ورزش به عنوان عملی صلح طلب بهره بجوید. همانگونه که می‌گوید: از هنگامی که مشاهده نمودم تنها مذهب نمی‌تواند جوانان را به سمت اعمال صحیح بکشاند، پس تصمیم گرفتم که با استفاده از یک ورزش آنان را به سمت عملی شایسته راهنماییی کنم. فساد و درگیری‌های خیابانی با سخنرانی و موعظه‌ به تنهایی نمی‌تواند حریف جامعه امروز شود. در این مستند بوکس تا حدی شیرین نمایش داده می‌شود که از آن برای حمایت دیگر کشورهای جنگ‌زده نیز استفاده می‌شود. شیوه‌ای صحیح و انسانی برای ارتباط انسان‌ها در جوامع متفاوت. این کشیش به یک مجموعه سفر‌های صلح‌جویانه پا می‌گذارد که در نهایت سفر خود به حرم امام رضا می‌رسد. در خصوص زیارت از حرم امام رضا و مشاهده مردم ایران می‌گوید: بیش از حرم امام، این مردمان در آن صحنه بودند که مرا تحت‌تاثیر خود قرار دادند. این کشیش همچنین چندین بار به عنوان شهروند منتخب نیز شناخته شده است و همچنان راه هدایت و صلح را برای مردم ادامه می‌دهد تا بتواند با یک ورزش و نه یک مبارزه از بوکس برای صلح استفاده نماید. همانگونه که ورزش بهترین راه برای ارتباط زبان‌های متفاوت در جامعه‌های متفاوت به شمار می‌رود.
ارزیابی:1/4


فرزندان خونیار

تحقیق و جستجو برای ساخت یک مستند انسانی، عملی سخت بوده و نیازمند فردی دغدغه‌مند است که به دنبال پیشبرد جلوه سینمای مستند و بیان روایتی سالم می‌گردد.

فرزندان خونیار مربوط می‌شود به زندگی خانواده‌ای روستایی که تنها از آنها دو برادر و دو خواهر باقی مانده است. آنان فرزندان خونیار هستند. در مکانی که همچنان از گزند مدرنیست در امان مانده‌اند و در حال زیستی بی‌خطر می‌باشند. افرادی ساده و انسانی که نمی‌دانند در دنیا کسی قصد فریب دادن دیگران را در افکار خود بپروراند. پس می‌توان پای سیاحت این سفر با آرامش نشست.

روایت صریح است. روایت کوچک و بی‌الایش جلوه می‌کند. همانگونه که این فرزندان به دلیل عشق و علاقه‌ای خانوادگی هرگز نتوانستند ازدواج کنند و هم‌اکنون در کهن‌سالی خود به آرامی در حال امرار معاش روزانه خود می‌باشند. منطقه‌ای که در آن حتی کلمه "عشق" معنایی نادرست به همراه دیدگاهی پسا تاریخی را به دوش می‌کشد. یکی از پسران می‌گوید که: «ما از اون آدماش نیستیم که عاشق بشیم و دنبال دخترای مردم چشم چرانی بکنیم. ما مذهبی هستیم و اگر عاشق بشویم آبرویمان می‌رود. درست نیست دیگران ببینند که ما عاشق شده‌ایم.» همین‌گونه گفتار‌هایی که ممکن است مخاطب را به خنده وا دارد، اما در آنها نگرشی کهن نهفته است که از تفکرات گذشتگان برآمده و برای نسل پیش‌رو دیکته شده‌اند. اما عشق همان‌ است که آنان نه در تعریف همین جمله، بلکه در عمل زندگی خود به ثبت رسانیده‌اند. عشق فرزندان خونیار هستند که همچنان به دنبال آرامش و همدلی در بین یکدیگر هستند. حتی در حالی که روستاهای همسایه‌ آن‌ها سعی بر تخریب نام آن خانواده می‌برند. اما آنها همچنان پایدارند.
ارزیابی: 1/4


پنهان

پنهان یک فرضیه است از شناخت فردی در خصوص دیوار برلین که از طریق آن بتواند به تاریخ آلمان چشمی بیاندازد. دوربین در این روایت نقش اصلی را بر عهده دارد و شهروندان برلین نیز در این موازات قصه‌هایی پراکنده و سازماندهی نشده را بازگو می‌کنند. به طوری که پس از رونمایی از شخصیت دیوار برلین، نوبت به پریشان جلوه دادن تاریخ می‌رسد. المان غربی و شرقی تنها در غالب چندین ویدئوی کوتاه و عکس‌هایی در موج پنهان این روایت ورق می‌خورند و در قالب یک حالت منسجم نمی توانند بحران موجود در آلمان دهه 60 به بعد را به یک معرفی کوتاه شده برساند. سه دهه تاریخ سنگین آلمان قربانی یک روخوانی ساده از آن می‌شود که به غیر از جهت دهی به مخاطب هدف دیگری را در سر ندارد. اما دیوار بهانه‌ است. مسئله اصلی جملات شهروندان آلمانی است که قصد بر هدایت را پیش می‌گیرند. آنان می‌گویند ما به آلمانی بودن خود افتخار نمی‌کنیم. در واقع همه انسان هستیم و نباید برای زیست باخ در آلمان به خود ببالیم. بلکه انسان را خود او معرفی می‌نماید و نه تاریخی که در گذشته وجود داشته. همین حالت است که کارگردان برای بیان ایدئولوژی خود مجبور به بازشگت به گذشته می‌شود. و سپس بازگشت به آینده برای شعاری نهایی که این جمله را بیان می‌کند. پنان در نهایت پنهان نیست. روایت دوربینی است که در حال تماشای دیواری تخریب شده در سال 1991 می‌باشد.
ارزیابی: بی ارزش

زاگرس

همواره مستند‌های گذشته بسیار شیرین تر و انسانی تر از نسخه‌های امروزی شده آنها جلوه می‌کنند. مگر بحث بزرگداشت یک مستند ساز باشد که بتوان طعم اینگونه مستندها را در جشنواره حقیقت چشید.

زاگرس مستندی است به عظمت زاگرس. گفتاری به پهنای نیمی از ایران. و نوایی برای توجه و شناختی بیشتر از یک سرمایه ملی.

اگر به سمت خوانش کتاب‌های تاریخ هنر رفته باشید، درمیابید که یادگیری بسیاری از بخش‌ها بسیار دشوار است و زمان زیادی را طلب می‌کنند. علی‌الخصوص امروزه که میانگین مطالعه رو به افول است و دیگر چاره‌ای برای شناخت تاریخ باقی نمی‌ماند.

زاگرس در 80 دقیقه عملی را به انجام می‌رساند که برای حالتی معمولی، لااقل 80 روز زمان نیاز دارد. سفری طولانی مدت در زمانی کوتاه که در آن دغدغه‌ای نو، برای مخاطب به وجود می آورد. سفری از ابتدا تا انتهای رشته‌کوهی که کمتر شده حتی به وجود آن دقت کرده، و از تاثیرات آن بر زیست ناحیه غربی ایران اطلاعی داشته باشیم. از لرستان تا شیراز و حتی تخت جمشید سیری بلند و خاطره انگیز که بیان‌گر یک پدیده ملی است. پس از آن همه توضیحات نریتور در طول مستند، جلوه‌های دیگر به آرامی نمایان می‌شوند. تلفیق هنر عکاسی در شیوه روایت این قصه به گونه‌ای پیش می‌رود که مخاطب با دید عکاس‌وار کارگردان به مشکلی بر نمی‌خورد و حتی آن را ناخواسته می‌پذیرد. با این نقطه نظر جدی و حساب شده تمامی این سفر حالتی سمپات در مخاطب ایجاد کرده و گویی خود او در مشغول این سیاحت تاریخی است.

زاگرس برای مردم ایران است. روایتی تحمیل شده بر مخاطب نمی‌باشد که تنها به دلیل پر نمودن اوقات فراغت فیلمساز شکل گرفته باشد. زاگرس زبان مستند است. زبانی برای آموزش مستند.

ارزیابی: 2/4



منتقد: کیان زندی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی